" قلعه دزك " مجموعه اي نظامي مسكوني و از بناهاي تاريخي استان چهارمحال وبختياري است كه به دستور لطفعلي خان اميرمفخم بختياري در روستايي به همين نام ( در روستاي دزك و در فاصله 35 كيلومتري جنوب شرقي مركز استان؛ شهركرد ) ساخته شده است.
اين بنا توسط لطفعلي خان امير مفخم شاهد حوادث فراواني بوده كه مهمترين آنها ايفاي نقش در جريان اعاده مشروطيت است.
از نظر معماري، اين قلعه در دو طبقه و به صورت باشكوهي، به تقليد از قصرهاي اروپايي قرون گذشته با آرايشي ايراني ساخته شده است.
طبقه اول داراي يك هشتي ورودي در وسط است كه از طرفين به محوطه بزرگ قلعه منتهي مي شود . در طرفين هشتي چهار ايوان قرار دارد كه دو ايوان رو به شمال و دو ايوان ديگر رو به جنوب قرار گرفته است و شامل چند اتاق و انبار است . طبقه دوم كه از ايوان شمالي طرفين هشتي به آن راه مي يابند ، ابتدا از راه پله ها وارد محوطه اي بزرگ به نام حوضخانه مي شود كه در وسط آن يك سالن بزرگ به نام سفره خانه وجود دارد و اتاق آينه در جوار آن قرار گرفته است . سفره خانه اين سالن داراي تزئينات گچبري و نقاشي زيبائي است .
اشكال مختلف از قبيل ملائكه به عنوان مظهر پاكي و كله شير كه حاكي از قدرت و دلاوري است و مناظر زيبا از شكار و گچ بري هاي گل و بوته در حاشيه بزرگ و كوچك آن است . سقف چوبي و به شكل قاب بندي است و داراي در و پنجره هاي سيم كوبي شده است .در كنار سفره خانه اتاقي به نام آيينه خانه قرار دارد كه به صورت باشكوهي تزئين شده است.
جالبترين قسمت اين بنا، تالار سفره خانه و اتاق آيينه مي باشد.
در حال حاضر اين كاخ قلعه 20/5076 مترمربع وسعت دارد و در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.
علامه فقيد علي اكبر دهخدا مولف لغت نامه مشهور مدتي را در اين قلعه به سر برده است.
آدرس :
استان چهارمحال و بختياري ـ شهركرد ـ روستاي دزك
فاصله تا مركز استان : 35 كيلومتر
جاده ارتباطي : آسفالته
امكانات و تسهيلات تفريحي، گردشگري، حمل و نقل، اسكان و ...:
جاده آسفالته، سرويس بهداشتي، پاركينگ، آب آشاميدني، دسترسي به امكانات روستاي دزك.
منبع:chb.irib.ir
" غار سراب " يكي ديگر از جاذبه هاي طبيعي و شاهكارهاي خلقت در استان زيباي چهارمحال و بختياري است.
اين غار در 56 كيلومتري جنوب غربي شهركرد ( مركز استان ) و ۲۱ كيلومتري شمال غربي شهر فارسان و 7 كيلومتري شهر باباحيدر در مسير دره اي زيبا و معتدل و در مجاورت روستاي اميدآباد قرار دارد.
از جاده آسفالته تا خود غار حدود ۱۵ دقيقه راه است كه در حال حاضر جز پياده روي امكان رفتن با هيچ وسيله ديگري وجود ندارد.
اين غار شگفت انگيز دو دهانه دارد. براي وارد شدن به غار بايد از باريكراهي به موازات درهاي كه آبي در بستر آن جاري است به طرف سرچشمه بالا آمد. سرچشمهاي كه از آن اين آب سرد خارج ميشود در حقيقت دهانه ديگر غار سراب است. ( نام غار بر گرفته از همين سرچشمه است. سراب به معني واژه سراب معمول نيست، بلكه به معني سرآب يا بالاي آب است كه در گويش محلي اين منطقه بسيار متداول است)
پس از رسيدن به سرچشمه، باريكه راهي در طرف چپ چشمه ديده ميشود كه ما را به دهانه ديگر غار هدايت ميكند. دهانه غار در ميان صخرههاي زمخت و بوتههاي گون وحشي قرار دارد. براي ورود به غار حد اقل چيزي كه لازم است روشنايي است. بدون چراغ رفتن به درون غار اصلاً ممكن و عاقلانه نيست. ورودي اين غار زيبا و شگفت انگيز نسبتاً كوچك است، پس از يكي دو قدم كه خميده ميرويم، غار به يك دالان تالارمانندي منتهي ميشود در اينجا ارتفاع كف غار تا سقف گاه تا ۱۵ متر ميرسد. كف غار به دليل كنده كاري و حفاريهاي متعدد حالت طبيعي خود را از دست داده است، اين دالان سويل زيباترين قسمت غار است كه به قنديلهاي آهكي زيبايي كه به وفور هم وجود دارد آراسته شده است. ( فرآيند تشكيل اين قنديلها ادامه دارد. ) پس از دالان، غار به دو راهرو اصلي تقسيم ميگردد كه هر كدام از اين راهروها خود به شاخهها و حفرههاي ديگري منتهي ميگردند. فعلاً به دليل وجود موانع طبيعي ، بيش از ۶۰۰ متر از اين دو دهانه قابل دسترسي نيست. از يكي ازدهانههاي غار، آبي خروشان و خنك بيرون ميآيد كه در بستر غار به صورت چشمه آب سردي جاري است. اين آب وارد همان درهاي ميشود كه قبلاً از آن ياد كرديم".
غار سراب در آهكهاي كرتاسه توسعه پيدا كرده كه عمدتا رخساره آهكي و دولوميتي ژوراسيك و در بالاي آن مارنهاي زرد و قهوه اي رخنمود دارد.دهانه اصلي غار (طبقه دوم) حدود 50 متر بالا تر از چشمه سراب سمت چپ و در ارتفاع حدودا2450 متري قرار دارد و طول شناخته شده غار 650 متر مي باشد كه در قسمت اعظم طول دالان غار آب جريان دارد و در بعضي از نقاط با تجمعي از آب مواجه هستيم. غار داراي دو طبقه مي باشد كه بين 15 تا 25 متر اختلاف ارتفاع دارند.طبقه پايين قسمت اصلي غار را شامل مي شود كه ممكن است طول آن به كيلومترها برسد.جهت اصلي دالان غار شمال غرب تا غرب است .
آدرس :
استان چهارمحال و بختياري ـ شهرستان فارسان ـ شهر باباحيدر ـ روستاي اميدآباد
فاصله تا مركز استان : 56 كيلومتر
جاده ارتباطي : آسفالته
امكانات و تسهيلات تفريحي، گردشگري، حمل و نقل، اسكان و ...:
آب آشاميدني، دسترسي به واحدهاي پذيرايي فارسان، دسترسي به پمپ بنزين فارسان، جاده آسفالته
منبع:chb.irib.ir
"آبشار دره عشق" در مجاورت روستاي دره عشق در منطقه مشايخ شهرستان اردل ( در استان چهارمحال و بختياري ) و در فاصله 110 كيلومتري شهركرد قرار دارد.
اين آبشار با سرعت زياد از دل كوه بيرون مي جهد و بيش از يكصد متر ارتفاع دارد.
در كنار اين آبشار، رود كارون به آرامي جاري است كه در تركيب با انارستانها و شاليزارهاي روستاهاي دره عشق و دورك اناري، فضاي شگفت انگيز و بسياز زيبايي را بوجودآورده است.
در اكثر فصول سال و بويژه در فصل بهار، بازديد از اين آبشار ، مناسب و دلنشين است.
آدرس :
استان چهارمحال و بختياري ـ شهرستان اردل ـ روستاي دره عشق
فاصله تا مركز استان : 110 كيلومتر
جاده ارتباطي : آسفالت.
امكانات و تسهيلات تفريحي، گردشگري، حمل و نقل، اسكان و ...:
جاده دسترسي آسفالته
پاركينگ
آب آشاميدني
فضاي سبز
منبع:
www.chb.irib.ir
اين آبشار از سرازير شدن آب تونل اول كوهرنگ بوجود آمده است. اين تونل جهت انتقال آب چشمه كوهرنگ و ديگر چشمه هاي اطراف به زاينده رود در سال 1332 در منطقه كوهرنگ، جاييكه اكنون شهر توريستي چلگرد- مركز شهرستان كوهرنگ قرار دارد، ايجاد گرديد. تلاش براي انتقال اين آب به ازمنه بسيار دور برمي گردد. در زمان صفويان تلاش براي ايجاد شكاف در كوه كاركنان و انتقال آب، راه به جايي نبرد.
(اين شكاف كه در نزديكي تونل است، خود يكي از ديدني هاي تاريخي منطقه است)
آبشار اين تونل و فضاهاي بسيار زيباي اطراف آن مناظر بسيار زيبايي را براي هر ببننده اي ايجاد كرده است.
در تمام فصول سال – حتي زمستان- به سبب نزديكي با پيست اسكي چلگرد اين مكان مورد بازديد گردشگران قرار مي گيرد.
آدرس :
استان چهارمحال و بختياري ـ شهرستان كوهرنگ
فاصله تا مركز استان : 115 كيلومتر
جاده ارتباطي : آسفالت
امكانات و تسهيلات تفريحي، گردشگري، حمل و نقل، اسكان و ...:
راه دسترسي آسفالته
آب آشاميدني
سرويس بهداشتي
فضاي سبز
سكوي نشيمن
دسترسي آسان به واحد اقامتي و پذيرايي
پاركينگ
منبع:www.chb.irib.ir
آبشار شيخ علي خان در شهرستان كوهرنگ ـ چلگرد واقع در ۹۲ كيلومتري شهركرد قرار دارد. اين آبشار در نزديكي روستايي به همين نام قرار دارد.
در فصل بهار در هر جاي اين استان قدم بگذاريم چشمه ها و آبهاي جاري را خواهيم ديد كه منظره بكر اين جا را بسيار ديدني تر كرده اند.
در اين استان شايد ساختمانها و مصنوع هاي دست ساخت باشكوهي وجود نداشته باشد و از اين نظر فقير باشد ولي طبيعت بسيار زيبايي دارد كه قدم زدن در آن روح و جان آدمي را جلا و صفا مي دهد ...
يكي از اين مكان هاي زيبا آبشار شيخ علي خان و دشت و تپه هاي اطراف آن مي باشد كه در اين فصل عشاير بختياري در آنجا براي چندي اطراق مي كنند واگر كسي از آنجا ديدن كند با سياه چادرهاي عشاير نيز روبرو خواهد شد.
منابع:
در فاصله 25 كيلومتري چلگرد در نزديكي روستاي شيخ عليخان، يكي از نادرترين و اعجاب انگيزترين غارهاي منطقه به نام غار يخي چما با قنديل هاي فراوان يخي واقع شده است. از زير يخ هاي اين غار، چشمه اي با آب سرد در جريان است كه نهايتا به سد كوهرنگ مي ريزد. قرار گرفتن در دره هاي عميق و انباشت حجم برف هاي چندين ساله در اين مكان سبب شده قنديل هاي يخ و توده هاي عظيم برف به صورت دائمي و در تمام فصول سال باقي بمانند.
منبع:
www.tebyan-chb.ir
غذاهاي محلي و سنتي يكي از مهم ترين جاذبه هاي اجتماعي به شمار مي روند. تقريبا همه انواع خوراك ها در اين استان تهيه و طبخ مي شود ولي متداول ترين غذا انواع كباب گوشت است كه نوع خاصي از آن به كباب بختياري شهرت دارد و دربين گردشگران منطقه از محبوبيت زيادي برخوردار است. كباب بختياري از فيله گوسفند، سينه مرغ، فلفل دلمهاي، پياز متوسط، روغن زيتون، پودر سير و زعفران تهيه مي شود. گوشت مرغ و گوسفند را با روغن زيتون و پياز مخلوط ميكنند، با زعفران آغشته نموده و سپس يك تكه فيله گوسفند، يك تكه فلفل، يك تكه مرغ و يك تكه پياز را در سيخ مي گذارند و روي آتش كباب مي كنند. اين غذا از خوشمزه ترين غذاهاي استان چهارمحال و بختياري بوده و شهرت زيادي دارد.
برخي ديگر از انواع غذاهاي استان چهارمحال و بختياري به شرح زير هستند:
كال جوش يا كله جوش: غذايي است كه براي پختن آن ابتدا كشك را ميسايند و در آب ريخته و حرارت ميدهند. سپس در ظرف ديگري پياز سرخ ميكنند و سپس پيازهاي خرد شده را درون كشك حرارت داده شده؛ ريخته و غذا را آماده ميكنند.
پرورد دوغ: اين غذا شامل سبزي آش، برنج، دوغ، آرد و پياز داغ است. سبزي آش را بعد از شستن و خرد كردن ميپزند، سپس برنج و دوغ را به آن اضافه ميكنند بعد كه برنج پخته شد كمي آرد را در آب حل كرده و به آن ميافزايند تا آب آش به صورت غليظ درآيد و پياز داغ را هم اضافه ميكنند.
اُماج: نوعي غذاي محلي ديگر است كه در آن سبزي آش، آرد الك شده، پياز داغ، عدس و سبزي آش را كه بيش تر اسفناج است، ميپزند. آرد را كمي خيس كرده و از الك رد ميكنند تا به صورت گلولههاي ريز درآيد سپس كمي در آفتاب ميگذارند و بعد اين آرد الك شده را همراه عدس و سبزي و پياز داغ ميپزند.
كاچي شير: غذاي ديگري است كه بيش تر خانوادههاي دام دار تهيه مي كنند كه عبارت است از آرد و شير كه آرد را كمي تفت ميدهند و سپس شير را اضافه ميكنند.
خاله بيبي: عبارت است از رشته (يا ماكاروني)، شير و نمك كه بعد از جوشيدن شير، رشته را در داخل آن ميريزند تا خوب بپزد كه در مواقع خاصي پخته ميشود.
فتير: فتير نوعي شيريني است كه در همه جا پخته ميشود. مواد آن تخممرغ، شير، شكر، روغن، آرد، مواد معطر شيريني است.
آگِردَگ: اين شيريني همان مواد فتير را دارد با اين تفاوت كه كمي شيرينتر است. و بعد از ور آمدن خمير آن را به اشكال دل خواه درآورده و در روغن سرخ ميكنند كه اين شيريني را در مناسبتهاي مختلف تهيه ميكنند. مثلاً زماني كه طفلي دندان در ميآورد يا بخواهند به جا خالي دختري بعد از ازدواج بروند.
آب ترشي: نوعي چاشني است كه با دانههاي انار درست ميشود و مخصوص مراسم عزاداري است.
آش مصطفي: براي پختن آش مصطفي برنج و حبوبات را پخته و سبزي آش را به آن اضافه ميكنند و در آخر كشك را به آن اضافه كرده و هم ميزنندتا بريده بريده نشود و پياز داغ و نعناء داغ را روي آن ميريزند و اضافه ميكنند. مواد آن برنج، نخود و لوبيا و عدس، سبزي آش، پياز داغ، نعناء داغ است.
دَم پُخت با كشمش يا گوشت: غذاي ديگري است كه كشمش يا گوشت را سرخ كرده با پياز و برنج به آن اضافه ميكنند و پس از آماده شدن مصرف مي كنند.
آبگوشت محلي: غذاي ديگري است كه در آن لوبيا، گوشت،پياز، سيبزميني و برنج مواد اصلي اين غذا را تشكيل مي دهند.
كوفته: نوعي غذا است كه با گوشت گوساله درست ميشود و تره و پياز و برنج پخته را به هم اضافه كرده و ميكوبند و با پياز داغ آن را گرد ميكنند؛ درون آب مياندازند و رب هم اضافه ميكنند كه اين نوع كوفتهها بسيار درشت بوده و مخصوص شب عيد است. يعني يك شب قبل از عيدنوروز كه به آن شب علفا ميگويند؛ اين غذا تهيه و مصرف مي شود.
انواع نان نيز در استان چهارمحال وبختياري تهيه مي شود كه برخي از آن ها عبارتنداز: نان تيري، نان ور چاله ، نان بركوه ، نان بلوط و نان گرده
تاريخ فرهنگ و تمدن ايراني، جشنها و روزهاي عيد، ريشه در تاريخ افسانهاي ايران باستان يعني سلسله پيشدادي دارند. جشن ها و آيين هاي استان چهارمحال وبختياري به جشن هاي مذهبي، ملي و محلي تقسيم مي شوند. جشن هاي بزرگ مذهبي در استان چهارمحال و بختياري شامل: جشن ميلاد حضرت محمد (ص)، جشن ميلاد حضرت فاطمه (س) (روز مادر)، جشن ميلاد حضرت على (ع)( روز پدر)، جشن هاي بزرگ نيمه شعبان، روز ميلاد حضرت امام زمان (عج )، مراسم هاي آغاز ماه مبارك رمضان و آداب گرفتن روزه، جشن بزرگ عيد فطر و عيد قربان، جشن بزرگ غدير خم و تعيين حضرت امام علي(ع) به جانشيني حضرت رسول الله(ص)، جشن بزرگ بعثت حضرت محمد (ص) و جشن ميلاد ديگر امامان معصوم (ع) از جمله جشن هاي مذهبي مهم استان به شمار مي آيند.
در ميان جشن هاي ملي؛ جشن هاي عيد نوروز مهم ترين و بزرگ ترين جشن ها به شمار مي آيند. نخستين جشن ايراني به نام نوروز از زمان پادشاهي جمشيد مرسوم شد و در زمان هاي بعد، جشنها و آيينهاي ديگري چون تيرگان، مهرگان، سده و غيره در فرهنگ ايران پديد آمدند. اعياد ملي، مذهبي و محلي در استان چهارمحال و بختياري نزد همه پاس داشته مي شوند.
درميان جشن هاي ملي آيين هاي ويژه عيد نوروز مهم ترين جشن ها به شمار مي آيند. مردم استان چهارمحال و بختياري بر اساس رسوم رايج، اين عيد ملي را با شكوه هر چه تمام تر برگزار مي كنند و براي آن اعتبار و احترام زيادي قائل هستند. مردم استان چهارمحال و بختياري پيش از رسيدن نوروز، با خانه تكاني و سبزه روياندن و تهيه لباس عيد و فراهم كردن شيريني به استقبال آن مي روند. بختياريها براي اعياد ملي و مذهبي به ويژه عيد نوروز و مراسم سيزده به در و بزرگداشت تولد ائمه اطهار و حضرت پيغمبر(ص) اهميت خاصي قائلند. محل چادرهاي خود را تغيير ميدهند و در محلي سبز و خرم كه داراي آب كافي باشد، مستقر ميشوند. شب عيد در چادرهاي خود ميمانند، ولي روز اول عيد با لباسهاي مخصوص خود، كلاههاي لري را كج به سر گذاشته و به ديد و بازديد ميپردازند. بختياريها معتقدند لباس سياه عزا را حتماً بايد تا پيش از نوروز از تن درآورد، زيرا در غير اين صورت باروري و نعمت از طايفه رخت برخواهد بست. روز سيزده فروردين (سيزده به در) از گلهاي صحرايي تاج گلي مي آرايند و بر روي مَشك دوغشان ميگذرند.
مراسم جشن ازدواج: ازدواج و جشن و سرورهاي مربوط به عروسي مهمترين مراسم شاديآور مردم بختياري است. بختياريها معمولاً در بين خود ازدواج ميكنند و كم تر پيش آمده كه مرد بختياري با زن غيربختياري و يا زن بختياري با مردم غيربختياري ازدواج كند. كودكان چنين ازدواجي (برون ايلي از نظر سنن ايل، از قوم بختياري به حساب نميآيند. ازدواج عمدتاً در دخل گروه خويشاوندي صورت ميگيرد و معمولاً دختر عموها با پسرعموها، دخترداييها با پسرداييها و ... با هم ديگر ازدواج ميكنند. بختياري ها معمولاً دختران و پسران خردسال را براي تحكيم مناسبات قومي و طايفهاي براي هم «ناف بر» ميكنند و اينان از همان اوان كودكي نامزد يك ديگر ميشوند و هنگام جواني با هم ازدواج ميكنند. هرگونه تخطي از اين امر از طرف هر خانواده منجر به اختلافات و منازعات طايفهاي ميشود. معمولاً در ازدواجها، وجاهت دخترها كم تر مورد نظر است و بيش تر اصل و نسب، قدرت ايلي و خانوادگي دختر اهميت دارد.
انتخاب عروس به عهده مادر داماد است. براي خواستگاري در مرحله اول پدر و مادر پسر به همراهي ريش سفيدان به خانه پدر دختر رفته و پس از خوردن چاي و شيريني از خانواده دختر خواستگاري ميكنند. اطرافيان پسر با گفتن اين جمله كه «اين پسر را به غلامي خودتان قبول كنيد»، مقصود خود را بيان ميكنند. در صورتي كه پدر دختر راضي نباشد، بهانه ميآورد و در غير اين صورت، پدر داماد ضمن توافقهاي لازم از پدر عروس نيز قول موافق ميگيرد. پس از اين توافق، مادر و خواهران داماد وقتي را براي به خانه عروس تعيين ميكنند و پس از اطلاع دادن به خانواده عروس، همراه با هدايايي چون شلوار، پيراهن، كفش، مينا، حنا و مقداري قند و خانه دختر مي روند. اين مراسم را «بلكه بندون» مي نامند و هداياي آن نيز به «دستگيران» معروف است. مقدار هدايا معمولاً ثابت است و فقط در صورتي كه وضع پدر داماد خوب باشد، ميزان قند اهدايي بيش تر خواهد بود.
در مراسم «بلكه بندون» وعده قرار مراسم «شيريني اشكنون» را ميگذارند. مراسم شيريني اشكنون نيز در خانه عروس صورت ميگيرد. يك روز قبل از اين مراسم خانواده پسر مقداري قند و چاي، بار و بنشن و تعدادي گوسفند به خانه دختر ميفرستد، اين اجناس را «خرج» ميگويند؛ و روز بعد تمامي خانواده داماد همراه ريش سفيدان و «توشمالها» (نوازندگان محلي) به خانه عروس ميروند. همه اعضاي خانواده عروس نيز در اين مراسم حضور دارند. در اين مجلس، مهمانان برحسب اصل و نسب، منزلت و ريش سفيدي از شاهنشين چادر به ترتيب كنار هم مينشيند. در اين روز ميزان شيربها يا «باشلق» (مبلغي كه داماد بايد به پدر عروس بدهد) تعيين ميشود. پس از تعيين شيربها يا باشلق، توشمالها مينوازند و مهمانان به شادماني ميپردازند.
پس از توافق، داماد موظف است كه دست پدر عروس را ببوسد، اين مراسم به «دست بوسون» معروف است. پس از صرف غذا مدت پرداخت شيربها يا باشلق تعيين ميشود، خانوادههايي كه تمكن مالي دارند، همان روز شيربها را ميپردازند و فقيرترها مدتي براي پرداخت آن مهلت ميگيرند. در اين قسمت مراسم، كلهقندي را ميشكنند و به هر كس از كوچك و بزرگ تكهاي ميدهند تا دهانشان را شيرين كنند. به اين بخش از مراسم «قند اشكنون» ميگويند. در قند اشكنون تاريخ عروسي را تعيين ميكنند و تا وقت عروسي، داماد مجاز است كه به خانه پدر زنش سر بزند و هر بار كه به خانه عروس برود، هديهاي نيز با خود ميبرد. اين هديه را «سركري» مينامند.
پس از مراسم قند اشكنون و با تعيين تاريخ عروسي آشنايان خانواده داماد هر يك هدايايي براي او مي فرستند كه اين هديهها «اوزي» خوانده ميشوند و در واقع كمكي است كه آشنايان داماد براي تأمين مخارج عروسي به او هديه مي كنند.
هنگامي كه داماد آمادگي برگزاري عروسي را داشته باشد قاصدي به خانه پدرزن آيندهاش ميفرستد تا روز عروسي را تعيين كنند و در ضمن براي دختر «گردآوري» بكنند. (يعني جهيزيه او را حاضر كنند) جهيزيه عبارت است از لحاف و تشك، خورجين و خورج (لباس دختر).
يك روز پيش از عروسي، مقداري بار و بنشن به نام «باروزي» از طرف داماد به خانه عروس ارسال ميشود. صبح روز عروسي خانوادههاي وابسته به داماد همراه با توشمالها شاديكنان به طرف خانه عروس راه ميافتند. زنان و دختران قبل از وارد شدن به خانه عروس در ميانه راه آوازهايي ميخوانند كه در اصطلاح به آن «دوالالي» ميگويند. نزديك خانه عروس كه رسيدند، خانواده عروس به پيشواز ميآيند و مهمانان را به داخل ميبرند.
در ايل براي شركت در مراسم عقد و عروسي دعوت به مفهوم شهري آن، چندان رايج نيست، همه شركت ميكنند و خود را در شادي و سرور سهيم ميدانند. در اين هنگام توشمالها شروع به نواختن آهنگهاي محلي ميكنند و مجلس شور و حال ديگر به خود ميگيرد. جوانان تركه بازي ميكنند و به سواركاري ميپردازند و تا وقت ناهار، انواع رقصها و بازي هايي را كه بين بختياريها متداول است، انجام ميدهند.
يكي دو ساعت بعد از ناهار، عروس را به طرف خانه داماد حركت ميدهند. قبل از حركت عروس مقداري قند در دستمالي ميپيچند و آن را به كمر دختر ميبندند و عروس را روي زين اسب مينشانند و جلو او بر روي اسبي، پسر بچه 8 يا 9 سالهاي را ميشنانند. در بين راه به طرف خانه داماد بازي مخصوص عروسي به نام «سرانداز» شروع ميشود. به اين صورت كه يكي از سواران همراه عروس و در بعضي طايفهها خود داماد، دستمالي را كه روي سر عروس است ميربايد و ديگر سواران به دنبال او اسب ميتازند تا دستمال را از رباينده باز پس بگيرند. بايد دانست كه نگاهداشتن دستمال تا آخر بازي براي رباينده افتخار محسوب ميشود. همين كه عروس نزديك خانه داماد رسيد از رفتن خودداري ميكند و خلعت مي خواهد، در اين حال خانواده داماد گوسفندي، برهاي يا ميشي پيشكش ميكنند تا عروس راضي شده، از مركب پياده شود. در آستانه درب خانه يا چادر، گوسفندي را زيرپاي عروس قرباني ميكنند.
حجله يا چادر عروسي عموماً سفيد است تا هم نشانه مشخص چادر عروس و داماد باشد و هم نشانه سفيدي بخت و اقبال. موقع ورود عروس به چادر در كنار آن آتش برپا ميكنند و عروس قبل از ورود به حجله بايد دور آتش بگردد. داماد نيز در گوشه ديگري آتش روشن كرده و هفت تخممرغي را كه قبلاً تهيه كرده و در دستمالي نگه داشته به سر عروس و ديگر همراهان ميريزد و به اين ترتيب عروس به حجله مي رود. در حجله، پدر داماد (ساقدوش)، عروس و داماد را دست به دست مي دهد.
يكي از كارهاي عروسي در بختياري فراهم آوردن «سوخت» براي تهيه غذاي عروسي است. چند روز مانده به عروسي عدهاي از جوانان با چارپاياني براي تهيه هيزم به كوه و صحرا مي روند. معمولاً همه جوانان داوطلب چنين كاري هستند، زيرا ميدانند كه براي عروسي خودشان متقابلاً جوانان ديگر اين زحمت را متحمل ميشوند. معمولاً به جز آوردن هيزم، دوغ، كره، ماست و كشك هم از گلهداران دريافت و براي داماد ميآورند.
البته امروزه مراسم عروسي در ميان بختياريها و اهالي چهارمحال با توجه به مشكلات اقتصادي و تحولات اجتماعي، آن چنان كه در گذشته رايج بود، برگزار نميشود اما به هر حال هنوز هم الگوي كلي مراسم، انجام همان رسوم گذاشته است.
آيين طلب باران (كل اليكوسه): مراسم هاي طلب باران از جمله آيين هاي ويژه ايرانيان است كه در برخي از مناطق رواج دارد. در مواقع خشك سالي كه بارندگي دير ميشود يك نفر آدم بيريش و سبيل را انتخاب مي كنند و برايش ريش و سبيل مي گذارند. يك كيسه چرمي بزرگ را نيز روي سرش قرار ميدهند؛ لباسهاي گشادي به تنش ميكنند و كيسهاي را هم روي دوشش مي گذارند. سپس عده زيادي دور او را گرفته و با هم دسته جمعي به در خانهها ميروند و شروع ميكنند به خواندن اين شعرها:
هار هار هارونك خدا بزن بارونك
سي او عيال دارون خدا بزن بارونك
گندما كه زير خاكن ز تشنئي هلاكن
هار هار هارونك خدا بزون بارونك
آن گاه شخصي كه به در خانه يا چادرش رفتهاند، مقداري آرد يا گندم به آن ها ميدهد، اما در ابتداي امر كمي آب روي سر آن ها ميريزد. به همين ترتيب اين كار تا شب ادامه پيدا ميكند. بعد با آردهايي كه به دست آوردهاند؛ نان ميپزند و در ميان آن ها چوب كوچكي نيز پنهان ميكنند، آن گاه نانها را تقسيم ميكنند كه در حضور جمع خورده شود. كسي كه چوب از نانش در بيايد او را ميگيرند و آن قدر ميزنند تا يك نفر بيايد و ضمانت كند و بگويد كه مثلاً تا فلان روز باران ميبارد. اگر تا روز تعيين شده باران نبارد ضامن او را كتك ميزنند تا يك نفر ديگر بيايد و ضامن او شود. اين كار تا آمدن باران ادامه دارد.
مراسم چل كچلون: اين مراسم به هنگامي برگزار ميشود كه باران زياد ببارد و باعث ناراحتي مردم شود. جوانان محله جمع ميشوند و نخ بلندي ميآورند و نام چهل نفر از افراد محل كه كچل باشند، ميخوانند و براي هر كچل يك گره به آن نخ ميزنند تا چهل گره تكميل شود. سپس آن چهل گره را در باران به شاخه درختي آويزان ميكنند و معتقدند كه باران قطع خواهد شد.
صنايع دستي استان چهارمحال و بختياري از جمله جاذبه هاي مهم فرهنگي اين منطقه بوده و محصولات توليدي تبلور روحيه هنري و اصالت فرهنگي مردم اين ديار است. صنايع دستي استان چهارمحال و بختياري به سه دسته صنايع شهري، روستايي و عشايري تقسيم مي كنيم. متنوع ترين و بيش ترين صنايع دستي در اين استان توسط عشاير بختياري تهيهمي شوند ولي مرغوب ترين آن ها توسط صنعت كاران شهري ساخته و عرضه مي شوند.
هنرهاي دستي هم چون بافت انواع قالي هاي محلي، گليم، جاجيم، حرير بافي، كرباس بافي، چوقاي محلي، پشتي، خورجين، سياه چادر، نمكدان، سفره، ريس، خور، كلاه، دستكش، پلاس، كمچه دان، جل، بافت حور و طناب، نمد مالي، كلاه مالي، تخت كشي، منبت كاري، خاتم كاري، قفل سازي، صنايع فلزي و دستي مانند اسلحه سازي، گيوه دوزي، ريسندگي پشم و مو، منجوق دوزي، پولك دوزي، لچك دوزي، قفل سازي و انواع بافته هاي خانگي نظير كلاه نمدي - كه توليد آن ها به طور عمده براي مصارف خانوارهاي عشايري و روستايي صورت مي گيرد- عبا، نمد، گهواره و كوبه درب اشاره كرد. صنعت كليچه و كلاه و جليقه و يا پونچه بافي نيز همواره در ميان عشاير و نواحي اطراف آنان رايج بوده است.
استان چهارمحال و بختياري يكي از نواحي است كه چون به نقاط ايلات و عشاير بختياري و قشقايي متصل مي شود از قالي بافي قديمي و با اصالتي برخوردار است. مهم ترين كانون هاي بافت قالي در اين منطقه، شهركرد، چالشتر، شوراب، روستاهاي فارسان، بابا حيدر، چلگرد و فرخ شهر است كه طرح ها و نقوش قالي هاي توليد شده آن ها به ويژه در شهرستان اردل با رنگ طبيعي پشم (خود رنگ) بافته مي شوند و به علت دقت و اصالت رنگ قابل توجه هستند. افرادي كه در چهار محال و بختياري به نمد مالي اشتغال دارند، براي هر يك از كارهاي خود رنگ و نقش مخصوصي به كار مي برند و در اين كار تجربيات زنان در زمينه رنگ آميزي بيش تر از مردان است. رنگ هاي گوناگوني مثل سبز، قرمز و زرد ابتدا در نمد مالي و سپس در گليم بافي و گاله و جاجيم مورد استفاده قرار گرفتند. نزديك به 24 رنگ طبيعي در قالي هاي معمولي چهار محال و بختياري به دست مي آيد كه از گياهان محلي ساخته مي شوند. انواع بافته هاي عشاير بختياري عبارتند از: لي، هورژين (خورجين)، قالي، خرسك، سياه چادر، چوقا، موج، وريس، نمكدان (كيسه اي جهت نگهداري نمك)، سفره آردي.
قالي بافي: فرش بختياري با نقش كاملا ويژه و متفاوت خود در ميان فرش هاي ايراني مشخص است. قالي هاي بختياري به طور عمده داراي گره تركي و معمولاً دو پوده است. در اين نوع بافت، نخ خامه از روي دو تار مجاور به عقب رفته و بعد از دور زدن تارها از زير قسمت كماني روي تارها بيرون آمده به سمت بالا كشيده مي شود و سر آن را قيچي مي كنند و بعد از هر رديف بافت، دوپود روي قسمت هاي بافته شده قرار مي دهند و با كلكيت (دفتين) آن را مي كوبند.
معروف ترين نوع قالي هاي بختياري، قالي هايي موسوم به "بي بي باف" است. كه هم از نظر ابعاد و هم از نظر نقش و مواد اوليه مصرفي با ساير فرش هاي ايراني تفاوت هاي كلي دارد اين قالي ها را در گذشته منحصرا بي بي ها كه از امكانات مادي بالايي برخوردار بودند مي بافتند. در سال 1309 هجري شمسي با حذف خانواده هاي بزرگ بختياري توسط حكومت رضاخان؛ بافتن قالي هاي "بي بي بف" در درون ايل عملاً متوقف شد. در حال حاضر بافتني بي بي باف ها در چالشتر در منطقه شهر كرد ادامه دارد. نقش هاي مورد استفاده در قالي بي بي باف كه به "خشتي" معروف هستند؛ نقش هاي گياهي و شكارگاهي هستند كه به آن جانوري نيز مي گويند. در طرح خشتي از انواع پرنده، سرو كاج و حيوانات و گياهان استفاده مي شود. از مناطق مهم بافت قالي در منطقه بختياري مي توان از شهركرد، چالشتر، بخش شوراب، روستاهاي فارسان، باباحيدر و چلگرد و اردل نام برد. بيش تر قالي هايي كه به نام قالي بختياري شهرت دارند، در منطقه چهارمحال بافته مي شوند. قالي هاي چالشتر از معروفيت جهاني برخوردارند و اصالت نقشه و ثبات رنگ و دقت در بافت از مشخصات آن است.
قالي يلمه: از جمله قالي هايي است كه توسط عشاير يلمه بافته مي شود و داراي رنگ ثابتي است و معمولاً از نه رنگ در بافت آن ها استفاده مي شود كه عبارت است از: آبي، لاكي، سبز، سرمه اي، سفيد، بنفش و سياه. اين قالي ها داراي تار و پود پشم هستند.
گل پتو:اين فرش كه با استفاده از گل هاي پهن بافته مي شود به گل فرنگي هم معروف است. در فرادنبه از بخش هاي شهرستان بروجن بافت اين فرش توسط زنان انجام مي شود و نقشه آن معمولا ذهني است.
كف ساده: فرشي است بدون نقش و با زمينه سفيد كه بيش تر در چالشتر بافته مي شود.
گل مينا: نقشه اين فرش توسط شخصي به همين نام كه اهل تبريز بوده، طراحي شده است. بافنده در انتخاب رنگ آن آزاد است و معمولا از رنگ هاي گياهي و با پود پشم هم بافته مي شود و در متن فرش رنگ مينايي و گل هاي ريز به كار مي رود. نقشه گل مينا، لچك ترنج و هندسي است كه گاهي به شكل گرد يا بيضي هم بافته مي شود و در فرش رنگ مينايي و گل هاي ريز به كار مي رود. از مشخصه هاي طرح اين فرش اين است كه يك قسم از آن در همه نقشه تكرار مي شود.
چهار رنگ: اين فرش حدود 50 سال پيش در روستاي دستنا توسط يحيي خان بختياري طراحي شده است و در بافت آن فقط چهاررنگ به كار مي رود.
گبه: نوعي قالي گره دار با پرز بسيار بلند به بلندي دست كم يك سانتي متر و پود فراوان است كه از سه تا هشت پود در هر رج معمولا درشت بافت تشكيل شده است. هر گاه شمار رشته هاي پود در هر رج از سه تجاوز نكند و پرز هم كوتاه تر باشد دستباف را قالي گبه مي خوانند.
خرسك: قاليچه هايي با پرز بلند و درشت بافت كه مرغوبيت چنداني ندارد و خود مصرفي است را گويند. اين قاليچه ها داراي نقشه هاي ساده مركب از مثلث و لوزي است و بيش تر در بين اهالي ايل بافته مي شوند.
گليم و لي: گليم هاي عشايري كه اصطلاحا به آن ها "لي يا سرانداز" گفته مي شود، براي پوشاندن رخت خواب و وسايل داخل چادر كه روي چل قرار مي گيرند؛ به كار مي رود و داراي بافت "رندي" است كه بافتي بسيار مشكل و وقت گير است.
هورژين: خورجين يا به گويش بختياري "هورژين" از صنايع دستي مهم عشاير بختياري است كه به دست زنان ايلياتي روي دارهاي افقي بافته مي شود. خورجين پوششي تزييني است كه وسايل زندگي عشاير در آن قرار مي گيرد و چون در هنگام كوچ و در زمان زندگي در سياه چادر در معرض ديد قرار دارد جنبه زيبا شناختي و تزييني و اعتقادي قوم بختياري در نقوش و بافت آن تجلي مي يابد. هورجين حكم صندوقچه اي را دارد كه با اتصال بندينك هاي آن به يك ديگر و زدن قفل به آخرين بندينك در آن كاملا بسته شده و قابل حمل روي چاپار مي شود. هورژين هنگام كوچ يا در گوشه اي از چادر(به هنگام اطراق) قرار مي گيرد. معمولا از نقوش هندسي براي تزيين خورجين استفاده مي شود. لبه هاي طرفين كيسه ها ي خورجين پس از دوخت با موي بز شيرازه دوزي مي شود. "چرك" يا تار خورجين از نخ پنبه و پود آن در قسمت هاي مختلف تماماً از پشم است. طرح كلي آن كه چند نوع تكنيك بافت در آن به كار مي رود شبيه به قطعه كف پوشي است كه يك قسمت آن (روي هر طرف) داراي بافت رندي "رندي بافت" و قسمت ديگر (پشت هرطرف) داراي بافت ساده و قسمتي ديگر با تكنيك " گندي بافت" مانند قالي بافته مي شود و اين قسمت قالي باف در پايين و گوشه هاي خورجين قرار مي گيرد تا به هنگام كوچ در ايل راه ها و در برخورد با سنگ هاي كوهستان مقاومت بيش تري داشته باشد. قطع خورجين پس از دوخت در حدود يك متر در 70سانتي متر مي شود.
هورژ (خورج) و مهده: هورژ(خورج) بافته اي است كه از وسايل زنان محسوب مي شود و در واقع يك كيسه دوطرفه است كه دو روش ساده بافت و قالي باف در آن به كار رفته است. تكنيك ساده بافت در قسمت پشت هر طرف از كيسه ها و تكنيك ساده بافت در قسمت روي هر طرف از كيسه ها. هورژ نيز از هر طرف به طور جداگانه قفل و كليد مي شود. اندازه هورژ كوچك تر از هورژين است و از بافته هايي است كه تنها در بين ايلات مصرف دارد.
مهده: مهده نوعي بافته است كه در ايل بختياري جزو وسايل زنان محسوب مي شود كه وسايل خودرادر آن جاي مي دهد. پس از اتمام بافت، از يك ضلع تازده مي شود و با موي بز آن را مي دوزند. مهده نيز مانند هورژ قفل و كليد دارد. از مهده گاهي اوقات به جاي بالش ويابه قول خود بختياري ها زيرگوشي استفاده مي شود.
هورژ (خورج) ترك: اين وسيله كه مانند هورژ از يك كيسه دوطرفه به اندازه تقريبي هرطرف 25*20 سانتي متر ساخته مي شود از بافته هايي است كه در قديم بيش تر بافته مي شد و وسيله اي مردانه است. مردان ايل؛ پول و اشياء مردانه مانند وسايل اصلاح صورت خود را درآن جاي مي دهند و قفل و كليد مي كنند. تار در خورج ترك از تركيب پشم و مو و گاه از پنبه است و پود تماما" از جنس پشم است. روي هر طرف آن با بافت رندي نقش مي اندازند.
هور: كيسه اي است دوطرفه كه به طور عمده براي حمل گندم و آرد و گاهي براي غلات ديگر و حبوبات به كار مي رود. از خورجين كمي كوچك تر است و اطراف جيب هاي آن كاملا دوخته مي شود. گوشه يكي از لبه هاي آن را بدون اين كه بدوزند باز مي گذارند به اين دليل كه از اين گوشه دوخته نشده براي پركردن و خالي كردن مواد غذايي ذكر شده استفاده كنند. در گذشته از 3 روش بافت (ساده، رندي، گندي) در آن استفاده مي شده ولي امروزه نقش ها به روش ساده بافته مي شوند و در قسمت پايين طول هر طرف، گندي بف(قالي بافت) بافته مي شود تا همانند خورجين در هنگام حمل و كوچ از ساييدگي آن جلوگيري شود. اندازه هر طرف آن 80*60 سانتي متر است كه هر دهانه در حدود 50 كيلوگرم ظرفيت دارد.
شله: يك كيسه دوطرفه ساده بافت است كه گاهي تماما از نخ بافته مي شود. تار آن هميشه از جنس پنبه است. براي جابه جايي مشك، سنگ و چوب به كار مي رود و هيچ گونه نقشي روي آن به چشم نمي خورد. درب آن نيز هميشه باز مي ماند.
توربه يا توبره: محصول ديگري است كه عشاير بختياري با شيوه هاي بافتي يادشده توليد مي كنند. توبره و يا به گويش بختياري «توربه» حالتي كيسه مانند دارد و شبيه كوله پشتي است. براي نگه داري و حمل مواد غذايي يا ملزومات چوپانان از قبيل نان فطير، چاي، قند، پياز، استكان، مشكول و ديگر مايحتاج آن ها به كار مي رود. پشت توبره معمولا ساده بافت(گاهي بانقوش پراكنده) است و روي آن داراي زمينه ساده و نقش هاي رندي بافت است.
تي ير يا نمكدان: بافته اي است مركب از سه روش ساده، رندي، گندي(بافت گره اي) در ابعاد 60*40 سانتي متر كه در آن نمك مي ريزند. تارو پود مابين رج هاي رندي بافت و گندي بافت از جنس پنبه و بافت قسمت رندي و گندي پشمي است. روي نمكدان رندي بافت و قسمت پاييني آن، سه تا پنج سانتي متر به سبب سايش كم تر ته نمكدان، گندي بافت است. پشت نمكدان ساده بافت است. دو طرف نمكدان با موي بز بافته مي شود و روي شانه ها، تارهاي اضافي دسته دسته به هم پيچيده يا گيس بافي شده يا به صورت منگوله تزييني در مي آيند.
جل (روزيني): پوششي است كه روي حيوان مي اندازند و بار روي اين پوشش قرار مي گيرد. جل بافته اي چهار گوش در ابعاد50/1*10/1 متر و معمولا دو قسمتي است و با تسمه سينه بند، تنگ شكم بند، و يك زير دم مجهز به يك تكه نمد به نام رفيده به پشت حيوان بسته مي شود. به هنگام تزيين حيواني كه مختص عروس يا بي بي (زن خان) است، "رفيده" را با پارچه ساده اي مي پوشانند و روي آن را با مهره هاي رنگي و دكمه تزيين مي كنند. نقش هاي جل با توجه به نوع استفاده آن، بافت هاي متفاوتي دارند. گاهي زمينه ساده و نقش ها قالي بافت است، گاه زمينه ساده و نقش ها رندي بافت، و گاهي زمينه ساده و نقش ها رندي بافت و قالي بافت است . زماني تماماً قالي بافت است و زماني كاملا ساده بافت و بدون نقش است. تار جل از نخ پنبه يا پشم و قسمت هاي رندي بافت و قالي از جنس پشم است. روزيني بافته قالي بافتي است كه روي زين قرار مي گيرد و عشايري كه وضع مالي خوبي دارند از آن استفاده مي كنند. دور تا دور روزيني منگوله هاي رنگي بزرگ و كوچك آويزان مي كنند.
سرفه آردي يا سفره آردي: نان، غذاي اصلي عشاير بختياري را تشكيل مي دهد و آرد كه ماده اوليه پخت نان است بسيار مقدس است پس نان بايد جايگاه خاصي براي خود داشته باشد. به همين دليل سفره مخصوصي براي آن بافته مي شود كه در گويش بختياري به «سرفه آردي» معروف است. سفره آردي داراي بافت گليمي يك رو يا رندي بافت است كه گاهي وسط آن ساده بافت با حاشيه اي نقش دار است. تار آن پنبه اي و پود آن از پشم است و به شكل مربع 1*1 متر و گاهي مستطيل است. متن سفره آردي ساده، يك قسمتي نقش دار دو قسمتي نقش دار و چهار قسمتي نقش دار ديده شده است.
پيش سينه: عشاير بختياري پيش سينه را براي تزيين و افزودن زيبايي حيوان مي بافند و مانند گردنبندي به دور گردن ماديان حلقه مي كنند. احتمالا در تزيين حيواني كه عروس يا بي بي بر آن سوار مي شود؛ نيز به كار مي رود. اين بافته تماما" روش "رندي" بافته شده و جنس تار آن از پنبه و جنس پود آن از پشم است.بافت وسط پيش سينه با عرض حدود 25 سانتي متر در طرفين متوقف مي شود، ولي در وسط به شكل مثلثي ادامه مي يابد و به راس آن ختم مي شود.
وريس: وريس نوعي نوار منسوج و تسمه مانند است كه در زندگي عشاير بختياري كاربردهاي زيادي دارد و اغلب به عنوان طناب (در عرضهاي متفاوت براي مصارف مختلف) مورد استفاده قرار مي گيرد. بختياري ها براي بافت اين نوع محصول از شيوه خاصي بهره مي گيرند.
بهون يا سياه چادر: بافت سياه چادر به عنوان محصولي خود مصرفي در بين تمام عشاير ايران مرسوم است و طبعاً بختياري ها نيز از اين قاعده مستثني نيستند. عشاير بختياري از سياه چادر با عنوان "بهون" ياد مي كنند و هر بهون به تناسب كوچكي يا بزرگي اندازه اش مركب از 14 تا 20 " لت " (قطعه) است كه طول هر كدام از لت ها شش تا ده متر و عرض آن 40 تا 6 سانتي متر است كه براي بافت آن به همكاري دو نفر بافنده به مدت ده تا پانزده روز مورد نياز است. لت هاي چادر به شكلي خاص از پهنا كنار هم گذاشته شده با موي بز به هم دوخته مي شود، در نتيجه روزهاي آفتابي شعاع هايي از خورشيد از محل درزها به داخل مي تابد و در روزهاي باراني نيز قطراتي از باران از محل درزها به داخل نفوذ مي كند، در حالي كه ساير قسمت هاي چادر به دليل خاصيت ويژه مو در برابر رطوبت متورم مي شوند، در نتيجه آب به داخل چادر نفوذ نمي كند. سياه چادر در مقابل باد مقاوم است و در زمستان داخل آن گرم و تابستان خنك است. دستگاه بافت بهون همان دستگاه معمول عشايري است.
جاجيم و آورآرتهده: يكي ديگر از دست بافت هايي است كه در زندگي بختياري ها مورد استفاده قرار مي گيرد كه به شكل نوارهايي باريك به پهناي 18 تا 35 سانتي متر و درازاي 20 تا 25 متر تماماً از پشم بافته مي شود. پس از بافت، آن را به قطعاتي با درازاي مناسب تقسيم مي كنند و از پهلو به يك ديگر مي دوزند، در نتيجه سطح يك پارچه اي حاصل مي شود كه به مصرف روانداز (تهيه لحاف) مي رسد. چله كشي جاجيم معمولا روي زمين صورت مي گيرد. ضمن بافت آن تارها از روي كار ديده مي شود، در حالي كه پود در زير آن ها مخفي است و برخلاف ساير منسوجات كه در آن ها نقش با پود شكل مي گيرد، در جاجيم نقش ها به واسطه تارها ايجاد مي شود. افزون بر اين، بختياري ها با استفاده از شيوه بافت جاجيم؛ نوارهاي تسمه مانندي نيز توليد مي كنند كه به آورآرتهده شهرت دارد و براي حمل گهواره بچه برپشت مادر هنگام كوچ به كار مي رود.
موج: نوعي رخت خواب پيچ و شبيه جاجيم است كه مانند ساير بافته هاي بختياري جنبه خودمصرفي دارد. با اين وجود بافت آن چندان رايج نيست و فقط عده بسيار كمي از عشاير آن را توليد مي كنند و اغلب در شرايطي كه به موج احتياج داشته باشند آن را از موج بافان دزفولي يا شوشتري مي خرند. طول دستگاه موج بافي پنج تا هفت متر در نوسان است ( طول تارها حدود 7 متر و عرض موج بين 80 تا 100 سانتي متر ) يعني بين سردار و زيردار آن حدود پنج تا هفت متر فاصله است. بعد از اتمام بافت موج (با توجه به اندازه آن) آن را دو يا سه قسمت كرده از پهنا به هم مي دوزند. تار و پود موج تماماً از پشم است از موج براي بستن رخت خواب ها و هم چنين رو انداز استفاده مي شود.
چوقا: چوقا كه گاهي چوخا نيز تلفظ مي شود، نوعي عباي دهقاني است كه زنان از پشم سفيد طبيعي مي بافند و داراي خطوط عمودي آبي تيره يا مشكي است كه مردان بختياري آن را روي لباس هاي خود مي پوشند. ماده اوليه چوقا پشم است كه زنان بختياري آن را به گونه اي بسيار نازك و ظريف مي ريسند و روي دستگاه هاي ساده بافت، نواري با عرض حدود 50 تا 70 سانتي متر (بسته به اندازه مورد نظر) و طول 5/2 متر مي بافند. اين نوار از دو قسمت مساوي و متفاوت تشكيل مي شود. بلندي چوقا تقريباً تا سر زانو مي رسد و جلوي آن كاملا باز است. چوقا فاقد آستين است. بهترين نوع چوقا كه توسط زنان كيارسي بافته مي شود به " كيارسي بف" معروف است و داراي بافت بسيار ظريف بوده و تار آن ها از جنس پنبه است و از بازار خريداري مي شود. دار چوقا به صورت افقي و تك نفره است. براي اين كه نخ پشمي مورد استفاده در بافت چوقا ظريف و يك نواخت ريسيده شود، آن را به هنگام پره گرداندن (نخ ريسي) از سوراخي كه روي ناخن بلند انگشت شست تعبيه شده مي گذرانند.
نمد مالي: نمد مالي از ابتدايي ترين شيوه هاي نساجي است كه بشر به آن دست يافته است. ماده اوليه آن از پشم است كه در اثر رطوبت و فشار در هم تنيده شده و نوعي منسوج را به وجود مي آورد. استحكام، انعطاف پذيري و ارزان و در دسترس بودن مواد اوليه از مزاياي آن محسوب مي شود ابزاركار براي تهيه نمد ساده و ارزان است و نمد مالان مزد اندكي براي توليد آن دريافت مي كنند. مجموعه اين عوامل باعث شده است كه نمد منسوجي ارزان و قابل دسترس باشد. حتي زماني كه صرف توليد نمد مي شود كوتاه است. يك زير انداز نمدي به هر اندازه اي كه باشد يك روز وقت مي گيرد و 3 تا 4 روز طول مي كشد تا خشك شود. حتي نمدهايي كه قسمت هايي از آن ها كهنه و فرسوده مي شوند؛ قابل تبديل به نمدهاي كوچك تر براي مصارف ديگري هستند. شيوه كار آن كه از زمان ها قديم تا كنون تغييري نكرده است آسان است. نيش گزندگان و چنگ و دندان درندگان و حتي اشياء تيز و برنده كم تر به آن آسيب مي رساند.
نمد در ايلات و عشاير و در روستاها و حتي در شهر مصرف دارد. گاهي از نقش ها و رنگ هاي زيبايي براي نقش دار كردن آن استفاده مي شود. براي كپنك كه نوعي پوشش چوپاني است، زيراندز، جليقه، شنل، زيرمنقلي و پوشش اسب و قاطر كاربرد دارد. شهركرد مهم ترين مركز ساخت نمد است. درمناطق ديگر استان چهارمحال و بختياري از جمله فارسان و لردگان نيز اين صنعت توليد مي شود. نقوش مورد استفاده در نمد عبارتند از: ترنج، جقه، خشت، سه جام و يك جام.
كلاه مالي: صنعت ديگري است كه دربيش تر قسمت هاي شهر كرد و بروجن توليد مي شود. مردان بختياري معمولاً از كلاه نمدي كه جزيي از لباس محلي آنان است، استفاده مي كنند. كلاه ها به رنگ هاي مشكي، قهوه اي و سفيد هستند و نوعي از آن به كلاه خسروي معروف است. مواد اوليه اين كلاه ها كرك بز، پشم، صابون و رنگ هاي شيميايي و گياهي است.
گيوه دوزي: از ديگر فعاليت هاي دستي مردم استان چهار محال و بختياري است كه بيش تر در شهرستان هاي شهركرد و بروجن رايج است. بروجن مهم ترين مركز فعاليت گيوه دوزي است. گيوه كه پا افزاري مقاوم و راحت و متناسب با منطقه كوهستاني اين استان و گذرگاه هاي سخت گذر آن است در سال هاي اخير از رواج و رونق اوليه افتاده است. گيوه هاي بافته شده از تخت پارچه اي و گاهي لاستيكي و رويه آن از نخ و نوارهاي متصل كننده از چرم گاو است. رويه گيوه معمولاً از شهرضا و آباده و تخت گيوه بيش تر از شهرضا و شيراز وارد مي شود. در يك كارگاه با يك نفر استادكار روزي يك جفت گيوه دوخته مي شود. انواع گيوه هاي اين منطقه عبارت است از: گيوه تخت ملكي، تخت لاستيكي و غلاتي.
قفل سازي: قفل سازي از جمله صنايعي است كه در چالشتر رواج داشته است. قفل سازان چالشتري اين حرفه را از پدران خود آموخته اند و مي شود گفت كه شغلي ارثي است. ساخت آن به اين شكل است كه ابتدا تنه قفل كه حاوي دستگاه قفل است ساخته مي شود و سپس زبانه آن را كه از حلقه در يا جعبه آن مي گذرد؛ جوش مي دهند و سوراخ قفل را با مته كماني حفر مي كنند. سپس كار سوهان زدن رويه قفل و حلقه را انجام مي دهند كه نياز به ظرافت خاصي دارد و در آخر تمام قفل را پرداخت مي كنند. به طور كلي در چالشتر كه مركز فلزكاري بوده همه ي ابزار فلزي مانند چاقو، قيچي، كلاه خود، شمشير و ديگر ابزار مورد نياز در بافت گليم و قالي و خياطي توسط هنرمندان قفل ساز انجام مي شده است.
هم چنين انواع انبر، دركوب و وسايل تزييني مورد استفاده در درب ها و پنجره ها با ظرافت و سليقه هاي خاصي ساخته مي شد. تزيينات و نقوش روي درب هاي چوبي به وسيله ميخ هاي تزييني به استحكام و زيبايي درب ها كمك مي كرده است. از ديگر محصولات دست ساز اين بخش تفنگ بوده كه به نام استاد اين كار احمد نيكزاد (احمد قفل ساز) معروف است.
صنايع دستي استان چهارمحال و بختياري همواره يكي از مهم ترين جاذبه هاي فرهنگي اين استان بوده و از سوغاتي هاي ارزشمند فرهنگي اين منطقه به شمار مي آيد.
موسيقي استان چهارمحال و بختياري از فلسفه خاص خود برخوردار بوده و استعداد لازم براي تبديل شدن به يك قطب موسيقي را دارد. از آن جا كه منطقه چهارمحال و بختياري از دو منطقه كاملا" متمايز قسمت چهارمحال و قسمت بختياري تشكيل شده است .
موسيقي اين استان نيز به دو گونه بوده و هر يك از ويژگي هاي خاص خود برخوردار است. موسيقي در منطقه چهارمحال چهار منطقه: لار، كيار، ميزدج و گندمان را شامل مي شود.
موسيقي و شعر در ايل بختياري نيز پيوند جاودانهاي با زندگي ايلي يافته و مقامهاي موسيقي ايل بختياري به نام «بيت» معروف هستند.
موسيقي زيباي بختياري در اصالت نواها و درنگ تأمل برانگيز سازها، به بيان عواطف و احساسات عميق مردمي مي پردازد كه با طبيعت و كوچ الفتي ديرينه دارند. صفا، صداقت، صميميت و نجابت زنان و مردان بختياري در آهنگ هاي منحصر به فردشان نمودي عيني دارد.
در دنياي پر هياهو و افسار گسيخته امروز و در شبيخون مدل هاي تهوع آور غربي، و در خودباختگي ها و بي هويتي هاي فرهنگي، جايي براي صداي غم انگيز ناي و قيچك مقامه نوازان پر درد ايراني نمي ماند.
با اين حال هنوز هستند افرادي كه چشمشان را با عروسك بزك كرده هاليوود و گوششان را با صداي هاي سرآسام آور روسپيان و همجنس بازان غربي نيالوده اند. چقدر غريب و غم انگيز است صداي لاي لاي حزن آلود مسعود بختياري در حجم صدا هاي بيماري كه از سوسن خانم مي خوانند و آمالشان سوسي مانكن ها و باراباكس ها و رپرهاي روان پريش امروزست.
در ميان دنياي مجازي و در چشم هاي سوسماري الگيتور و در زيد بازي هاي آرش و امثال او، تلخ و دردناك است از حزن موسيقي اصيل بختياري گفتن. اگر اهل دلي، پنجره را باز كن و دور از هياهوي اينهمه شهر، لحظه اي با نواهاي جاودانه موسيقي بختياري همراه باش...
براي مشاهده چند قطعه موسيقي زيباي بختياري اينجا كليك كنيد
منابع:
sarapoem.persiangig.com
www.istta.ir